اما اين بازي که تو راه انداختي ...
سراسر دل شکستنـَـک بود و بس!
![](http://www.up.98ia.com/images/v6xhw32xih6m9pkbkv99.jpg)
†ɢα'§ :
![http://upcity.ir/images2/75684579693004018605.jpg](http://upcity.ir/images2/75684579693004018605.jpg)
منـــــــــــــ ؛ جـانــــــــــ می دهمـــ !!!!
†ɢα'§ :
قــصــه بــگــو تـا بـخوابـم...
امـشـب قـصـه آمـدنـت را مــیـخـواهــم...
مــیــخـ ــوانــ ــی؟!!
†ɢα'§ :
در هم گره مـے خورند, مـے پیچند
میبینـے
وقتـے نیستـے
حتـے موهایم هم بـے تابـے مـے ڪـنند!
†ɢα'§ :
وقـتـی حـس میکـنم
جآیــی در ایــن کرِه ی خآڪـی
تــو نفس میکــشــی و مـن
از هــمآטּ نفـس هآیتـــ ،،، نفس میکشم !
تـو بــآش !!!
هـوآیتـــ ! بـویـتـ ! برآی زِنده ماندنم ڪـآفـــی است …
†ɢα'§ :
مــــن چرک نویس احساسات تو نیستمــــ !
ـــ“دوستـت دارم”ـــ هایت راــــ
جـــای دیگری تمرین کنـــ !
†ɢα'§ :
غم و درد است و تب تنهايي …
نا اميدي .. انتظار .. شب بيداري …
امشب همچو ابر پر بارانم ..
اين چنين است همين حال بدم ..
†ɢα'§ :
چقـدر احمــق بودم کـہ اون لحظـہ هایـے کہ . . .
صـدام میکردے "عروسکــم " خون میــدویـد زیر پوستـم . .
و بـا " ع ش ق " میگفتــم جانــــم . . .
غافـل از اینکــه واقعــا عروسکــے بیش نبودم . . . !
عروســک خـیمـــہ شــب بــازے . .
†ɢα'§ :
زنــــــانی که تهی از احســــاس...
و با چتری از منطق....
گوشه ای تنها نشسته اند...
بی شک ، همان دخــــترکان بی پروایـــی اند ....
که سالهایی نه چنـــــــدان دور ....
بی تجربه از " تب و لرز " عشــق ،،
"خیســی بارانـش " را آرزو میکردنـــــــد.....!!
†ɢα'§ :
چه فرقی می کند مهر باشد
یا آبان و یا آذر ماه...!؟
وقتی تو باشی و پاییز باشد
باران، برگها و ابر باشند
زندگی رنگ دیگری دارد؛
من وپاییز هر دو عاشق توهستیم!
نگاه تو در شعرم پیداست،
فقط صدایم کن...
†ɢα'§ :
یکی بود یکی نبود
اون که بود من بودم اون که نبود تو بودی
یکی داشت یکی نداشت
اون که داشت تو بودی اون که تو رو نداشت من
یکی خواست یکی نخواست
اون که خواست تو بودی اون که بی تو بودن رو نخواست من
یکی اورد یکی نیاورد
اون که اورد تو بودی
اون که به جز تو به هیچکی ایمان نیاورد من
†ɢα'§ :
همیشه جایی بود که بادیدنش یادتودرخاطرم زنده میشد،
همیشه آهنگی بودکه باشنیدنش حرفهایت درذهنم تکرارمیشد
آن لحظه هاهمیشگی نبودعشق تودرقلبم ماندنی نبود،بودنت درکنارم تکرارنشدنی بود!
†ɢα'§ :
چه لحظه ي دردآوريه!اون لحظه که ميپرسه:خوبي؟بغض تو گلوت ميپيچه،5خط مینویسی ولي بجاي ok،همه رو پاک ميکني،مي نويسي:خوبم،مرسي،تو خوبي؟
†ɢα'§ :
سخت است درک کردن
دخــــ ـــــتری که غــ ـــم هایـــــ ـش را
خودش میـــ ــداند و دلش ...
که همه تنـــ ـــــ ـــــها لبــــخـــندهایش را میبینند
که حســــ ــــــ ـــــرت میـــــخورند
بـــخاطر شاد بودنــــ ــــ ـــش ...
بخاطر خنده هایـــــــ ــــــــ ــــش ...
و هیــــــ ـــــــــ ــــــچکس...
جز همان دختـــــ ـــــر نمیــ ـــداند چقدر تنهاســ ـــــت ...
که چقدر میـــــــــ ـــــــ ـــــترسد ...
از باخـــــــــ ــــــــتن ...
از اعتــــ ــــــ ــــــمادِ بی حاصلش ...
از یــــــ ـــــــــ ــــــخ زدن احساس و قلبــــــ ـــــــ ــــش ...
†ɢα'§ :
![](http://upload7.ir/images/94999318396226746785.jpg)
†ɢα'§ :
اگر کارگردان بودم؛
صدایِ نفس هایت،
موسیقیِ متنِ تمام فیلم هایم بود ...
چیزی در کلامم نیست
جز دوستت دارم هایی که،
واژه نیستند !
مثلِ دم در پیِ بازدم
حیاتم را رقم میزنند !!!
قلمم به نوشتن نمیرود !
به چشمانم خیره شو
و عاشقانه هایِ من را بخوان ...
†ɢα'§ :
گاهی چقدر دلم هوس شیطنت میکند،
از همان شیطنت هایی که ؛
حرفِ تو پشت بندِ آن باشد !!!
وقت هایی که میگویی:
" مگه دستم بهت نرسه "
†ɢα'§ :
ما هم شنیدیم٬ میگن: وقتی یه دختر بخاطر یه پسر اشک میریزه
یعنی واقعن دوسش داره…
اما ….وقتی یه پسر بخاطر یه دختر اشک بریزه ،
یعنی دیگه هیچوقت نمیتونه کسیو مثل اون دوست داشته باشه ….
†ɢα'§ :
1-پسر بودن يعني پس اين نون چي شد
2-پسر بودن يعني هي شماره دادن و هي منتظر زنگ بودن
3-پسر بودن يعني بد و بيراه گفتن به دخترايي كه تحويلشون نمي گيرن
4-پسر بودن يعني عمرا عزيز دل بابا باشي
6-پسر بودن يعني تا كي مفت خوري مي كني
7-پسر بودن يعني پس كي دفتر چه اماده به خدمت ميگيري
8-پسر بودن يعني به زور سيكل داشتن
9-پسر بودن يعني بابا پس كي ميري برام خاستگاري
10-پسر بودن يعني مثل خر حمالي كردن
11-پسر بودن يعني جوراباتو در بيار حالم به هم خورد
12-پسربودن يعني چرا كار نميكني جون بكن ديگه
13-پسر بودن يعني در همه ي موارد مرد خونه هستي حتي موقع دزد اومدن
14-پسر بودن يعني هر روز يه شکست عشقي خوردن
16-پسر بودن يعني ببخشين ماشين و خونه هم دارين كه...
†ɢα'§ :
خدایا ....
خیلی ها دلمو شکستن ؛ دیگه تحمل ندارم !
شب بیا باهم بریم سراغشون ....
من نشونت میدم ؛
تو ببخششون ...!!
†ɢα'§ :
ساعتها زیر دوش به کاشی های حمام خیره می شوی
غذایت را سرد می خوری ناهار ها نصفه شب ، صبحانه را شام!
لباسهایت دیگر به تو نمی آیند، همه را قیچی می زنی!
ساعتها به یک آهنگ تکراری گوش می کنی و هیچ وقت آهنگ را حفظ نمی شوی!
شبها علامت سوالهای فکرت را می شمری تا خوابت ببرد!
تنهائی از تو آدمی میسازد که دیگر شبیه آدم نیست…
روزهای من اینگونه و شبهایم اصلاً نمیگذرد.
†ɢα'§ :
خــدايا ؟
کــمــي بــيـا جــلــوتــــر . .
مــي خــواهـــم در گوشــت چــيــزي بــگــويم . . . !
ايـن يـک اعــتـراف اســت . . .
مــن ..
بــي او ..
دوام نــمي آورم.
†ɢα'§ :
به سلامتی اون پسری که وقتی تو خیابون نگاهش
به یه دختر ناز و خوشگل میفته
بازم سرشو میندازه پایین وزیر لب میگه
:اگه اخرشم باشی
انگشت کوچیکه عشقم نیستی
†ɢα'§ :
ϰ-†нêmê§ |